مانلیمانلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

مانلی کوچک ما

غیبت طولانی بهمراه خبرهای جدید

1391/9/24 11:02
نویسنده : rasha
213 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم سلام ، امروز اومدم کلی بهت بگم که چرا این مدت غیبت داشتم و نتونستم بیام برات چیزی بنویسم 

مانلی عزیزم طی این مدت من درگیر خانه ی  عمه مرضیه بودم چون بعد 2 ماه از عروسی عمه خونشونو تحویل گرفت و داشتیم جهیزیه عمه را میبردیم و خونشونو تمیز میکریم اینم عکسش

ولی دخترم تو تو این مدت یک دو الی سه روزی سرما خوردی و کمی حال ندار بودی منم خیلی برات ناراحت بودم  که چرا مواظبت کافی از تو نکردم و منم کلی لباس تنت کردم که عرق کنی و زودی خوب بشی ، خدارا شکر زودی حالت خوب شد و بعدشم کلی مامانیو خوشحال کردی که بتونه با انرژی به کارای عمه برسه

بعدشم مامانی یک روز خاله بهاره و روژینا روهم دعوت کرد بیان خونمون و تو با روژینا کلی بازی کردی و ما هم اون با شما ها کلی خندیدیم که خیلی از کاراتون شبیه به همه و فقط این اختلاف 15 روز از تولدتاتون خیلی جالبه که کمی روژینا از تو کاراش جلو تر بود مثلاً اون چهاردست و پا راه میرفت و چندتا قدم می زد و خودش بلند میشد وقتی دستشو میگرفت به جایی ولی تو مامانی فقط سینه خیز میری و خوبم با غذا خوردن حال میکنی ولی روژینا کمی کمتر از شما غذا میخوره و لی اون شیرو بیشتر از تو دوست داره حالا این جا هم چندتا عکس از هردوتاتون میزارم که ببینی و یک چیز جالب تر اینکه مامانی اون روز هردوتا سبز پوشیده بودید در حالیکه روژینا سیده  ولی شما سید نیستی عشقم

البته مامانی این عکس آخری روژینا دوباره تیپ زد و ازتون عکس انداختیم

 

خوب مامانی حالا که دیروز 9 ماه و 6 روزت شده بود صبح زود وقتی از خواب بیدار شم مثل روزهای دیگه تو رو گذاشتم تو تختت که کمی بازی کنی تا منم برات فرنی صبحانتو حاضر کنم وقتی برگشتم دیدم خودت تونستی دستتو به تخت بگیری و بلند بشی بایستی و من کلی تعجب کردم وقتی دیدمت که ایستادی و کلی مامانی ذوق کرد بعدشم عصری بردمت برای پاسپورتت عکس انداختم و کلی مامانیو خوشحال کردی که خوب عکستو انداختی  و منم وقتی عکست حاضر شد یکشم گذاشتم رو یخچال :)) اینم عکست خوشگلم

و مامانی امروزم که خواستم این مطالبو برات بنویسم شما تنونستی خودت از حالت نشسته دمرو بشی و شروع به سینه خیز رفتن بکنی خیلی خوشحالم مامانی که هر روز تو یه کار جدیدی رو از خودت به من نشون میدی و منم کلی ذوق میکنم .

حالا مامانی من دیگه باید برم دوباره میام خیلی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم و به تو دختر نازم می بالممممممممممممممممممممممممممممم .

هزار تا ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

بابای ملیسا
24 آذر 91 11:55
سلام . ضمن تبریک به خاطر محتویات خوب وبلاگتون ، وبلاگ ملیسا خانم منتظر قدمهای مهربون شماست . خوشحال میشیم اگر با نظرات زیباتون ، خاطره ای خوش برای دخترمون به جا بزارید . ممنونم
بابای مانلی
24 آذر 91 13:47
مطالب خیلی خوب بود خسته نباشی
مامان روژینا
24 آذر 91 16:16
وااااااااااااااااااااااای عزیزم عکس پاسشو ببین چه خوشگل نشسته قربوووووووووووووووووووونت بشم من آقا قبول نیست این عکس دو نفره ها رو منم می خوام آخه عکسای من تار شده وای چقدر زود گذشت چه روز خوبی بود به ما که خیلی خوش گذشت هر چند صاحب خونه کلی اذیت شد آخی کی سرماخورد بمیرم سرماخوردگی خیلی بده بچه ها خیلی لذیت می شن خدا رو شکر که زود خوب شد
عمه مرضیه
24 آذر 91 20:18
وای عشق عمه خیلی عکسات قشنگ شده ، عمه به قربونت بره . خیلی از مامان مانلی ممنونم که کلی کمک عمه کرده انشاالله جبران کنم
hani
25 آذر 91 0:04
آقا قفول نیست من نبودم دلم برای این دخمله یه ذره شدهراشا جونم مانلی رو حاضر کن واسه شب یلدا می خوام حسابی بچلونمش جیگرشو فربون ن ن ن
سجاد
4 اردیبهشت 92 22:49
به ما هم سر بزنین ...