سلام سلام صد تا سلام
سلام مامانی
بالاخره بعد از یک مدت غیبت طولانی وقت کردم بیام مطلب جدبدی برات بنویسم .
دخترکم از بعد تعطیلات عید دیگه مامانی خیلی سرش شلوغتر شد و نرسید بیاد برات چیزی بنویسه که برات الان همشونو میگم :
1- بعد از تعطلایت چند تا از دوستای بابایی خونه ی ما دعوت بودند که یکشون یه پسر داشت (امیر محمد پسر بهروز ضیایی) و فرداشم خاله الهام و خاله موناو مرجان و کیانا(دختر خاله الهام)ابودند که تو کلی با اونها اون 2 روز بازی کردی و من و بابا متوجه شدیم که تو خیلی روابط اجتماعی قوی ای داری.
2- بعدشم تولد بابا علی بود که با هم رفتیم شرکتش سوپرایزش کردیم و براش ادکلن خریدیم و کلی خوشحالش کردیم .
3- روز 4 اردبیهشت ماه شما راه افتادی و کلی مامانیو خوشحالش کردی و وقتی هم راه افتاده بودی کیف کولی که عمه برات خریده بود هر روز صبح می انداختی رو شونت و تاتی تاتی می کردی .
4- بعد من و عمه مرضیه 14 اردبهشت رفتیم نمایشگاه کتاب برات کلی کتاب خریدیم .
5- با باباعلی 20 اردیبهشت بردیمت باغ پرندگان و تو کلی اونجا پرندهای ای جور وا جوردیدی و کلی برای خودت تاتی تاتی کردی و لذت بردی .
6- بعدشم تو دختر قشنگم یه ویروسی افتاد به دلت که مدت 3 هفته مریض شدی و کلی آمپول و دارو خوردی و حتی یه 3 روزی خوب شدی که ما رفتیم شمال ولی دوباره این ویروس اومد و تو کلی ضعیف شدی و اصلاً حال نداشتی ولی تو این سفر ما رفتیم پیش خاله بهاره اینا و روژینا تو کلی بازی کردی ولی بعدشم بابا علی و بعدشم مامانی مریض شدیم که بالاخره همه ما خوب شدیم .
7-بعدشم من و تو و بابا و عمه و عمو صابر و مامان جون افسانه و مامان جون بابا علی همگی رفتیم مشهد که خیلی خیلی خوب بود و خوش گذشت و تو بسیار دختر خوبی بودی اونجا .
8- بعدشم مامان پری عمل چشم داشت که مامانی چند روز درگیر مامان بزرگش بود و خونه ی ما بود که من خیلی سرم شلوغ شده بود .
9 - مامانی و بابا علی دوتا عروسی دعوت شده بودند 14 و 15 خرداد که تو هم با ما اومدی وکلی بهت خوش گذشت و همش رقصیدی .
10 - از 18 خرداد مامانی شمارا میبره کلاش خلاقیت و هنر مادر و کودک در مهد خانه کودک آینده که خیلی خوبه و تو اونجا را خیلی دوست داری و هر وقتم که میخواخیم بریم کلی ذوق میکنی که اونجا میتونی با بقیه ی بچه ها بازی کنی و کلی کاردستی درست میکنی .
11 - و اول تیر ماه مامانی برد شما را اولین آرایشگاه برای کوتاه کردن موهایت ولی تو خیلی ترسیدی و همش گریه کردی ولی در عوضش خیلی موهات قشنگ شدن ولی اینم بگم که شبیه پسرها شدی : ))
قبل از کوتاهی :
بعد از کوتاهی و شبیه شدن به پسرها :
خوب از این همه غیبتی که مامانی داشت حالا دیدی چقدر سرم شلوغ بودن و نتونسته بودم بیام برات مطلبی بنویسم
از اینکه میبینم دختری به این ماهی دارم که کلی سر مامانشو شلوغ کرده خوشحالم و دوست دارم عزیزم و به داشتنت افتخار میکنم.