مانلیمانلی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

مانلی کوچک ما

روز اول مهد و چند روز بعدش

1392/8/8 13:05
نویسنده : rasha
556 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم

شما روز 6 آبان 92 به مهد سرزمین فرشته ها رفتی البته اینو بگم که من اون روز رو مرخصی گرفتم بعد که شما ساعت 7.30 از خواب بیدار شدی و صبحانه خوردیم و لباس پوشیدیم و با هم رفتیم به سوی مهد و من تو راه مهد کلی با تو صحبت کردم مهد چه جوریه و شما یه خاله سحر داری میاد  پیشت باهاش هستی و با نی نی های دیگه بازی میکنی و شما تا رسیدی رفتی با خاله سحر بالا و بعدش من پایین تا 12 نشستم ناهارتم خوردی و آوردنت پایین که برای روز اول برات کافیه که به محیط عادت کنی .

بعدش ما اون روز رفتیم خونه خاله آزاده پیش خاله و آوا و خاله گلاره و باران هم اومدن پیشمون و شما 3 تایی خونه خاله آزاه رو کلی بهم ریختید و  باهم بازی میکردید .

آوا خیلی قشنگ صحبت میکرد و باران کلی برای خودش قلدر بود و تو هم اون روز فقط به یه نوع اسباب بازی گیر میدادی و اگه هم کسی ازت میگرفت شاکی مشدی و گریه میکردی .ولی اون روز خیلی بهمون خوش گذشت و شبش رفتیم با هم دیگه خونه باباجون اینا .

اینم چندتا از عکسای اون روز شماها :

اینجا معلومه که عروسکو سفت بغل کردی که مبادا باران از دستت در بیاره نیشخند

 اینجا هم آوا داره میحرفه بچم قلب

مانلی در حال دالی موشه با خاله آزی نیشخند

برای روز اول مهد تو خوب بودی ولی روز دوم که ساعت 7 صبح رفتی مهد خیلی دوست نداشتی و با گریه رفتی بالا و منم خیلی ناراحت  بودیم تا آخر شب .ناراحت

حالا باید ببینیم دیگه چطوری سپری میشه برات این دوران متفکر

حالا یه مهد دیگه ه مباید بریم ببینم نزدیک مامان جون اینا اگه اوکی باشه 2 روزم اونجا میزارمت ببینم چطوره اون مهد و تو چطوری اونجا . بعد انشا... یه تصمیم جدی خواهم گرفت در رابطه با مهد و تو و  کار خودم .

تا بعد میام از بقیه لحظات مینویسم برات .

بای.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)