اولین سفر مانلی به خارج از کشور
سلام دختر عزیزم
یک مدت زیادیه که نتونستم بیام و برات مطلب بنویسم چونکه داشتم کارای سفر به کشور امارات را فراهم می کردم که برای اولین بار سفر خارج از کشور را با هم تجربه کنیم ، دخترم توی این سفر من و شما تنها بودیم و بابا نتونست با ما بیاد چونکه ما 14 روز رفتیم پیش خاله لیلا ( زن دایی من ) و ایمان و طناز(پسر و دختر دایی من ) و این سفر 2هفته طول کشید و در ماه بهمن بود و بابا آخر سال بود و کلی سرش شلوغه و هست نمی تونست با ما بیاد .
تو توی این سفر خیلی دختر خوبی بودی و منو اصلاً اذیت نکردی و کلی هم به خودت خوش گذشت و هم به من و تو هم کلی با ایمان و طناز خو گرفتی در حدتی که فردای روز آمدن دایم دنبالشون میگشتی و بهونه ی اونا رو می کردی.
توی این سفر تو سرسری کردن را یاد گرفتی و حتی وقتی کسی بیرون خونه می رفت قشنگ میگفتی رفت و ما کلی از این حرف زدن تو خوشحال می شدیم .
مامانی توی این 14 روز کلی با لیلا و بچه ها دبی را گشتیم و دیدیم و لذت بردیم و واقعاً جای بابا اونجا خالی بود .
اونجا مامانی دیگه قشنگ دندونت بیرون اومد یعنی وقتی میخندیدی کاملاً دندونات پیدا میشدن اینم عکسش :
تو اونجا هروقت چیزی می خواستی فقط دستتو دراز می کردی و میگفتی اه اه اوه اوه .... و کلی همه بهت می خندیدیم که چقدر بامزه این کارو می کنی .
حالا هم برات چندتا عکس گذاشتم که یادگاری در این صفحه بمونه .
قبل سفر :
اینم روز اول بعد دیدن طناز :
اولین ناهار خوردن مانلی و بهم ریختن خونه :
شصت پا خوردن :
اینم شیطون کاری در ماشین :
مانلی خسته :
ذوق دد رفتن :
ساحل :
و اینم شب آخر :
بوسسسسسسسسسسسسسس
خیلی دوست دارم .
دیگه برم برای تولدت تدارک ببینم که نزدیکه
فعلاً تا روز تولدت .