اولین روز کاری دخترم
سلام سلام صدتا سلام
مانلی مامان مجبور شد 5 شنبه 6 مهر بیاد دفتر کمی به کاراش برسه و از اونجایی هم که مامان مهوش وقت نداشت که مثل روزهای دیگه مواظب شما باشه تا من برم سرکار ، من شما رو اوردم پیش خودم دفتر ( محل کار مامان) و کلی تو برای خودت بازی کردی، تاتی تاتی کردی ، با ماشینت قان قان بیب بیب کردی ، تا خسته شدی .
مامانی فکر میکرد نتونه شما را نگه داره ولی تو خیلی با مامان همکاری کردی و حتی موقعی که مامان پشت میز کارش بود تو نشستی تو بغلش نقاشی کشیدی و مامان به کاراش رسید .
خلاصه اون روز تو خیلی دختر خوبی بودی و یک روز کاری رو سپری کردی .
راستی بابا علی میگفت رزومه کاریت در آینده باارزشتره چون کارتو از 1.5 سالگی شروع کردی.
دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم .
تا بعد .
در ضمن گفته بودم میبرمت آرایشگاه بعد میام عکساتو اینجا میذارم ولی متاسفانه عکسی ازت نگرفتم اون روز . ببخشید