بالاخره دخترکم کمی سینه خیز رفت :)
دخترکم یادم رفته بودبرات بگم که :
وقتی شمال بودیم ماه گذشته تو تونستی آب پرتقالتو با نی بخوری ازت فیلم گرفتیم ولی اینجا نمی تونم برات بزارم بعداً توفایل عکاست که نگاه کنی میبینی که چقدر خوشت اومده بود .
و اما بالاخره مامانی تو روز اول نه ماهگیت کمی تلاش کردی که سینه خیز بری ولی امروز که 8 روز از نه ماهگیت میگذره تو کاملاً سینه خیر میری البته در حد 5 دقیقه اونم برای گرفتن پستانکت ولی برای عروسکات خیلی تلاشی نمیکنی که سینه خیز بری ولی بازم خیلی خوشحالکم چونکه مامان راشا اصلاً سینه خیزم نمی رفته نشسته و یهو هم بلند شده ایستاده و من کلی خوشحالم قند عسلم و به اینم امیدوارم که بالاخره در آینده برای خودت کسی خواهی شد .
مامانی خیلی دوست دارممممممممممممممممممممممممممممممممم .
عزیزم این عکسی که هم برات میذارم عمه ازت گرفت ، گفت روسری لبنانی برات ببندم با وجود اینکه قبلش خواست لباستو عوض کنه گفت حالا که پاهات بیرونه این عکس باحالی میشه .